بسم الرحمن الرحیم
یا بقیه الله به فریاد برس حزب الهی ها و بسیجی ها یک روز همسو با بدخواهان بهشتی را تخریب کردند امروز نیز احمدی نژاد را و فرادا هم ...
انسان در تعجب قرار می گیرد وقتی می بیند حزب الهی ها و بسیجی ها ی ما وقتی همسو با بدخواهان شهید بهشتی را تخریب سنگین وسنگین می نمودند در همان حال می نشستند و دعای فرج بقیه الله را می خواندند و خواستار ظهوری سریع تر آن قطب عالم امکان می گردیدند.
وقتی نیرو هایی که ستون های انقلاب بر قلوب آنها استوار است آنگونه نسبت به شهید بهشتی بدبین می شوند و دهان به اشاعه شایعات و تفسیر های غلط و مغلطه بدخواهان در مورد شهید بهشتی باز می نمایند و نیرو یی مؤثر و کار آمد را که می رفت تأثیرات بزرگی در روند انقلاب بر جای بگذارد و شاخص بزرگ او توجه به ملت ومردم بود تا بتواند ثمره انقلاب را در زندگی آنها نشان بدهد را اینگونه همسو با بدخواهان ، فضای را برای او سنگین می نمایند آیا این وضع انگیزه بقیه الله را برای ظهوری سریع بیشتر می نماید یا کمتر ؟ پاسخ این سوال واضح است.
می بینیم امام خمینی در زمان موج شدید تخریب شهید بهشتی سکوت می نماید و حتی بعد از شهید شدن آیت الله بهشتی باز حزب اللهی ها را توبیخ نمی نمایند و تنها با قلبی پر از خون سخنانی را بیان می نمایند.
و جای بی افسوس و تأسف دارد که یک بار دیگر بی بصیرتی حزب اللهی ها (البته نه همه ولی در حد وسیع و عجیب) تکرار شد و دکتر محمود احمدی نژادی که به عنوان عنصری مؤثر و کار آمد که می رفت تأثیرات بزرگی در مسیر انقلاب بگذارد را همسو با بدخواهان مورد تخریب قرار دادند .
دکتر محمد احمدی نژادی که هاشمی او را کسی نامید که انقلاب را از ریل خارج نموده (انحراف انقلاب) و سید علی خامنه ای اورا به عنوان کسی که انقلاب را به ریل باز گردانده است کد گذاری نمودند و هم و غم او ملت و مردم بود تا روزی را شاهد شود که در کشورمان عدالت جاری گردد و ملت از سرمایه های کشور متنعم شوند و فاصله طبقاتی به سمت ناچیز میل نماید و بر رو ی کره زمین نیز ملت های جهان با امیدواری و با وجود انسان کامل به سمت بر هم زدن نظم ناعادلانه جهانی و حاکمیت عدالت با مدیریت انسان کامل حرکت نمایند ، که می بینیم به ناگاه توسط حزب الهی ها و بسیجی ها مورد بدبینی و اشاعه شایعات و ... قرار می گیرد و این قشر از جامعه ما چنین شخصی را گام به گام با سخنان و مواضع خود (تخریب و یا سکوت در مقابل تخریب ها ) در فضای سنگین و سنگین تری قرار می دهند و رهبرمان سید علی حسینی خامنه ای نیز در همان شرایط امام خمینی گرفتار می گردد و نمی تواند شفاف حزب الهی و بسیجی ها را توبیخ نماید که چرا همسو با بدخواهان چنین کسی را مورد تخریب قرار می دهید و اینگونه فضا را بر علیه او سنگین می نمایید متاسفانه علی رغم اینکه امام خامنه ای اشاره ای نمودند که تشخیص انحراف انقلاب را به عهده من بسپارید و اجازه نخواهم داد انقلاب ذره ای انحراف یابد ولی دیدیم حزب الهی ها و بسیجی ها و حزب الهی ها بخصوص دانشگاه های ... و فلان موسسه آموزشی و ...نه اینکه توجهی نکردند بلکه غیر مستقیم و با رفتار خود به صورت خشن و سنگین این پیام را به رهبرمان مخابره نمودند که ما حزب الهی ها و بسیجی ها نگاهمان برای تشخیص انحراف انقلاب به دهان پیش قراولان و به دهان فلان سران نهاد مقد و به دهان فلان رئیس موسسه آموزشی امام خمینی و به دهان فلان خطیب نماز جمعه تهران و به دهان ... می باشد و حاضریم علی رغم خواسته شما مبنی بر اصلی ننمودن مسائل فرعی بطوری که حتی در سال 90 فرمودند حالا ما امسال را سال جهاد اقتصادی نام نهادیم کسی از گوشه ای صدایی بلند نکند و مسئله ای فرعی را اصلی بکند ، ولی ما کاری به سخن شما نداریم (متاسفانه رفتار حزب الهی ها و بسیجی ها به صورت خشن این پیام را به سمت سید علی مخابره نمود) زیرا ما نگاهمان به دهان همان مسئول موسسه آموزشی امام خمینی می باشد و پشت سر او مسئله ای فرعی را اصلی می کنیم و ما اصلا" مسئله فرعی این مسئول موسسه را فرعی نمی بینیم که بخواهیم آن را اصلی کنیم هر صدایی که فلان مسئول موسسه آموزشی امام خمینی و سران فلان نهاد مقدس و فلان خطیب نماز جمعه بلند می کنند مسئله ا ی اصلی را مطرح می کنند و اینها آنقدر قابل اعتمادند که هرگز مسئله ای فرعی را اصلی نمی کنند و متاسفانه حزب الهی ها و بسیجی ها ی تخریب گر احمدی نژاد نادانسته و نفهمیده و به خاطر ضعف مشخص و عمیقی که دچار آن می باشند این پیام را به صورت خشن و سنگین به سمت رهبر انقلاب آن کسی که بوی خمینی را می دهد کسی که راه امام خمینی را با قوت و شدت ادامه می دهد کسی که در پی بر هم زدن نظم ظالمانه جهانی می باشد مخابره نمودند .
تا الان شاهد شده ایم رهبر انقلاب نیز همانند امام خمینی ترجیح داده اند تخریب گران احمدی نژاد را که همسو با بدخواهان عملکردند را توبیخ نکنند ایشان می بینند ستون های انقلاب بر قلوب همین حزب الهی ها و بسیجی ها استوار است .
ولی لازم است این قشری که روزی شهید بهشتی را همسو با بدخواهان و امروز احمدی نژاد را همسو با بدخواهان تخریب نمودند را مورد توبیخ قرار بگیرند.
حزب الهی ها بسیجی ها تو را به بقیه الله تو را به فاطمه الزهرا بس است دیگر ، دست بردارید نگذارید یک بار دیگر انسان مؤثر و دلسوز مردم که دغدغه اجرای عدالت و تأثیر مثبت انقلاب در زندگی ملت را دارد همچون شهید بهشتی و دکتر احمدی نژاد اینگونه همسو با بد خواهان وارد فاز تخریب او شوند اگر نواری از سخنرانی شهید بهشتی را در نزدیکی های شهادتشان گوش نمایید خواهید دید که چگونه فریاد می زند انقلاب ما با شکست نزدیک شده است زیرا هنوز همان فاصله طبقاتی وجود دارد و باید روش و تصمیمی اتخاذ نماییم که این وضع خاتمه یابد ، دوستان از خدا نترسیدید که همسو با بدخواهان فضا را برای چنین انسان مؤثر و کار آمدی(شهید بهشتی ) سنگین نمودید آیا هنوز باور نکرده اید که با این کارتان قلب بقیه الله را به درد آورده اید زیرا می دیدند شما چگونه به سود بد خواهان و به ضررر دلسوزان واقعی تحرک و سخن از خود نشان می دهید و انگیزه ظهور را برایشان به سمت تضعیق می کشاندید آیا ندید که دکتر محمود احمدی نژاد ی که اینگونه استکبار را به ستوه آورده بود و به سمت بر انگیخت کامل ملت ها مدام نزدیک و نزدیک تر می شد به یک باره به عنوان انسان سحر شده بر سطح جهان مخابره شد؟ آنهم نه از طرف انسانی بی سواد و غرب گرا و یا از سمت خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان بلکه از سمت کسی که رهبرمان او را ارج نهاده بودند و ایشان را به عنوان مطهری زمان بیان نموده بودند و به عنوان اسوه بصیرت و چه و چه توصیف کرده بودند ، خوب آیا نباید این سم را خنثی می کردید؟؟ وظیفه نداشتید؟؟ شهدا از شما در مقابل چگونگی عکس العمل تان در مقابل این سمی که منتشر شد سوال نمی کردند؟؟ امام زمان هم برایشان مهم نبود؟؟ آیا نباید به چنین کسی در حد وسیع اعتراض می کردید تا بتوانید بیشترین تأثیر منفی چنین سخنی را در سطح جهان خنثی کنید ؟؟ تا در همان حال شاهد نشویم که استکبار با سوء استفاده از چنین سنگین شدن فضا بر علیه احمدی نژاد (در سطح کشورمان و از طرف دیگر اُبهتی که از احمدی نژاد در بین سران کشور ها به واسطه مخابره پیام سحر شدن احمدی نژاد (توسط شخصیتی معتبر!) ریخته شده بود ) ، بتواند سران کشور ها را در سایه سکوت ملت هایشان در راستای تحریم غیر انسانی کشور ایران با خود همسو نماید .
البته نمی خواهم بگویم حزب الهی ها باید اعتراض از نوع شعاری می نمودند بلکه باید به صورت گروهی گرهی و مداوم و به صورت محترمانه و جدی می رفتند و اعتراضشان به این بزرگان عرضه می کردند و آشکار شدن و انعکاس این اعتراضات در سطح رسانه ای می توانست بازتاب جهانی کافی پیدا کند دوستان هر تیپ و شخصیتی و هر سنخ سیاسی اعتراض خودش را می طلبد و خارج از آن روش خاص ، اثرات منفی در اعتراض شکل می گیرد.
این قشر از خواص در سال 88 به صورت شفاف و دو پهلو سخن گفتند و یا سکوت نمودند و اگر هم عکس العملی داشتند ضعیف و در حد فتنه 88 نبود آن عده قلیلشان هم که خوب عمل کردند تقریبا" در سایه تخریب سنگین احمدی نژاد به یاری هاشمی و طیف او شتافتند و چه موفق هم شدند چه موفق هم شدند خواسته هاشمی را در لجن مال نمودن احمدی نژاد جامعه عمل بپوشانند ( و حزب الله در خوب عمل نمودن اینان در فتنه 88 و سپس خدمتشان به هاشمی در تخریب احمدی نژاد بد جور و شدید سر درگم شده اند ) علت موفقیت اینان هم عدم تشخیص و زیرکی کافی حزب الله بود حزب الله نه اینکه این افراد را رد یابی نکرد و تشخیص نداد بلکه بر اساس ادعای ظاهریشان اینان را همسو با ولایت و دلسوز عدالت دیدند و با همسویی با این افراد خواص در تخریب احمدی نژاد ، تاریخ تخریب شدن شهید بهشتی با همکاری حزب الله را زنده نمودند و چه زنده نمودن تلخ و نامبارکی می باشد.
حقیقتا" این دردی که از طرف دوستان حزب الهی به جان انقلاب افتاده است را باید پیش چه کسی عرضه کنیم آیا به خود دوستان حزب الهی بگوییم اثر می گذارد؟!!! نمی شود بین توده های مردم هم بیان کرد به رهبرمان هم بگوییم که ایشان همچون امام خمینی دستشان برای توبیخ بسته است به خواص تخریب گر هم که نمی شود چیزی گفت که آقایان مثلا" اینگونه بصیرت حزب الله را در مقابل مؤثران واقعی تأکید می کنم مؤثران واقعی که در سطح کلان در کشور فعال می شوند تا عدالت را اجرا کنند به طوری که مردم از آن متنعم می شوند را اینگونه مورد هدف قرار ندهید و حز ب الله را در تخریب این افراد با خود همسو نکنید و لذا می ماند آقایمان بقیه الله که عرضه می داریم آقایمان بقیه الله فرزند فاطمه الزهرا ای امید محرومان و مستضعفان ای منجی عدالت و ای بر کننده ریشه همه بی عدالتی ها به فریاد ما برس ، از بی بصیرتی که حزب الله ها و بسیجی ها در لحظات معناداری توسط خواصِ قابل اعتماد دچار آن می شوند می ترسیم دوباره بر شاخه ای که بر آن به صورت واقعی می نشینند را ببرند و همسو با بدخواهان آشکار و پنهان داخلی و خارجی ، انسان مؤثر و دلسوز مردم و عدالت خواه دیگری را به تیغ بی بصیرتی حمله ور شوند و آنچنان دل با بصیرتان و شمایی که پادشاه با بصیرتان جهان می باشید را به درد آورند زیرا شما در حد وسیع تر می بینید که چگونه تخریب این مؤثران می تواند به سود جبهه باطل و به ضرر جبهه حق تمام شود .
"احمدی نژاد ، مرد تنهای جنگ اقتصادی"
آیا حسن روحانی افراطی و دروغگوست؟
http://ahmadinejadi.blogfa.com/post/43
سلام
دوست گرامی
سایت تحلیلی-خبری "برای مردم" با هدف صیانت از آرمان های بلند مردم ایران و در حمایت از گفتمان مهر و عدالت ایجاد شده و توانسته مخاطبان زیادی را به خود جذب نماید.
از شما دوست عزیز میخواهیم که همراه ما شوید و با نگاشتن یادداشت، تحلیل ، گزارش و یا تولیدات چند رسانه ای؛ به تقویت گفتمان انقلاب کمک کنید.
امیدوارم همراهان خوبی برای هم باشیم.
با تشکر- برای مردم
09190181215 (آیت)
http://barayemardom.ir/
http://barayemardom.ir/news/news_item.asp?NewsID=5420
سلام خدا قوت
اینکه آقا یه زمانی گفتن انقلاب به ریل خود یرگشته است دلیل نمیشه که تا آخر عمر دکتر احمدی نژاد در ریل انقلاب باقی بماند منظور بنده اصلا این نیست که ایشون از ریل انقلاب خارج شدن
اما طلحه وزبیر هم یه زمانی یار پیامبر بودن و یه زمان دیگه همم جلوی امام علی علیه السلام لشکر کشیدن
در سال 84 گفتمانی روی کار میآید که بنا به فرمایش مقام معظم رهبری، قطار انقلاب را به ریل خود بازگرداند. سئوال اول این است که در شانزده سال قبل از آن چه اتفاقاتی رخ داد و چه مصداقهایی از عدول از این گفتمان وجود داشت و کشور به چه رویکردهای غلطی رسید که رهبر معظم انقلاب این تعبیر را برای دولت نهم به کار بردند؟
بسماللهالرحمنالرحیم. همان طور که اشاره کردید آنچه که در سال 84 در جریان انتخابات ریاست جمهوری به وقوع پیوست یک نوع بازگشت به آرمانها، اهداف و گفتمان انقلاب اسلامی بود. البته این بدان معنی نیست که این گفتمان در سال 84 ساخته شد و شکل گرفت و یا اینکه شخص خاصی متولی این گفتمان بود. آنچه که در سال 84 اتفاق افتاد بازگشت به گفتمان انقلاب اسلامی بود. گفتمان انقلاب اسلامی یک گفتمان پویا بود که با انقلاب شکل گرفت و جلو رفت و بر کشور حاکم شد. بعد از حضرت امام(ره)، مقام معظم رهبری پرچمدار و داعیهدار این گفتمان بودند و در بخشهای مختلف کشور هم این گفتمان ساری و جاری بود، منتهی در سالهای قبل از 84 اتفاقاتی افتاد و برخی جریانات سیاسی که خود را درون حاکمیت تعریف میکردند، از این گفتمان فاصله گرفتند و عدهای از دولتمردان یا جریانات سمپات این دولتها به گفتمانهای رقیب گفتمان انقلاب اسلامی،گرایش پیدا کرده و تلاش نمودند آن گفتمانهای غیر را درون جمهوری اسلامی بازتولید کنند و به همین دلیل در بخشهایی از حاکمیت «اعوجاج گفتمانی» به وجود آمد. در دوره آقای هاشمی این اعوجاج گفتمانی بیشتر در حوزه اقتصاد و فرهنگ نمود پیدا کرد. در دوره خاتمی ، هم در حوزه فرهنگ و هم در حوزه سیاست این اعوجاج مشهود بود و حوزه اقتصاد هم که تداوم همان دوره هاشمی بود.
این انحرافات موجب شد تا نیروهای انقلاب برای بازگرداندن مسیر حرکت کشور و مخصوصاً مسیر حرکت بخش اجرایی - که بخش عمدهای از تحولات کشور متأثر از آن است - به ریل و روند اصلی انقلاب، تلاش جدی و گستردهای آغاز کنند و لذا از زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی که این انحرافات شروع شد، درگیری و مبارزه ای بین گفتمان انقلاب و گفتمانهای رقیب و بدیل، شکل گرفت و منجر به چالشهای بزرگی در سطح کشور شد، مخصوصاً بعد از دوم خرداد 76 این چالشها خیلی ملموستر و عینیتر شدند تا اینکه نهایتاً از سال 81 به بعد با انتخابات شوراهای دوم و انتخابات مجلس هفتم و نهایتاً ریاست جمهوری سال 84 مردم با تأسی از فضای مبارزاتی فعالان گفتمان انقلاب اسلامی، روند انحرافی را تصحیح و با انتخابهایی که کردند، مسیر گفتمانی نظام را مجدداً به ریل اصلی برگرداندند.